آیا نژادپرستی در ورزش دانشگاهی امریکا جایی دارد؟
دادههای NCAA در 2002 نشان دادند که هرچند سیاهپوستان 10 درصد از جمعیت دانشآموزان در دانشگاههای Dicision l را تشکیل میدادند، اما 21 درصد از ورزشکاران، 46 درصد بازیکنان فوتبال و 55 درصد بازیکنان مرد و
نویسنده: مجتبی یزدانی
دادههای NCAA در 2002 نشان دادند که هرچند سیاهپوستان 10 درصد از جمعیت دانشآموزان در دانشگاههای Dicision l را تشکیل میدادند، اما 21 درصد از ورزشکاران، 46 درصد بازیکنان فوتبال و 55 درصد بازیکنان مرد و 34 درصد بازیکنان زن، سیاهپوست بودند. حدود 82 درصد بازیکنان سیاهپوست مرد در دو ورزش فوتبال و بسکتبال بازی میکردند، تنها دو ورزشی که پولساز بودند؛ یعنی در بعضی از برنامهها، سیاهپوستها با میزان فارغالتحصیلی پایین، درآمدهایی دارند که میتوانند بودجهی برنامهها و بورسیهی مردان سفیدپوست و ورزشکاران زنی را فراهم کنند که در فعالیتهای ورزشی دیگر به کار مشغولاند و حقوق پرداختی به مربیان آنها تقریباً همهی بودجهی فعالیتهای ورزشی سفیدپوستان را شامل میشود. ورزشکاران با اشتیاق از این موضوع اطلاع دارند و وقتی سفیدپوستان آنها را متهم میکنند که این مبالغ را خیلی آسان به دست میآورند، واکنش تندی نشان نمیدهند.
آیا ورزشکاران سیاهپوست احساس میکنند که باید به خاطر سهمشان در پیروزی یا برد تیمها، با امتیازات اجتماعی خاص مورد توجه قرار گیرند؟ آیا این موضوع باعث ایجاد تنش در دانشگاه و به خبری از مشکلات رفتاری بین ورزشکاران سیاهپوست مربوط نمیشود؟ هیچ اطلاعاتی در این باره وجود ندارد، اما پرسشهای تحقیقاتی مهمی به چشم میآیند. مشکل در این است که دانشگاهها بر اساس باور نژادپرستانه سرمایهگذاری شدهاند که بر اساس آن، سیاهپوستان میتوانند از فعالیتهای ورزشی برای بهبود و اصلاح زندگی خود استفاده کنند، در حالی که در همان زمان، آنها برای به کارگیری و استفاده از دانشآموزان سیاهپوست و تغییر روابط نژادی در دانشگاه منابع کافی را اختصاص نمیدهند. همچنین 10 درصد از همهی دانشجویان سیاهپوست مرد در دانشگاههای Dicision l ورزشکار هستند (نسبت 1 به 10). دربارهی دانشآموزان و دانشجویان مرد سفیدپوست بیش از 2 درصد (نسبت 1 به 44) دربارهی دانشجویان زن سیاه پوست کمی بیش از 2درصد (نسبت 1 به 43) و کمی زیر 2 درصد دربارهی دانشجویان زن سفیدپوست (نسبت 1 به 52) است. تقریباً 16700 ورزشکار سیاهپوست، سال اولی یا سال دومی هستند و در طول سال 2002 شکلی از کمک ورزشی در دانشگاههای Dicision l را دریافت میکردند.
من تخمین میزنم که حدود 13000 نفر از آنها آنچه را بورسیه کامل نامیده میشود، دریافت میکنند. این آمار حدود 1 به 2308 سیاهپوست بین هجده تا بیست ساله در جمعیت ایالات متحده را تشکیل میدهند. به عبارت دیگر، 99/6 درصداز سیاهپوستان دانشگاهی کمک ورزشی را دریافت نمیکنند. البته تصور بسیاری از افراد آن است که مردان سیاهپوست ورزشکاران فوقالعادهای هستند که از مهارتهای جسمانی خود برای رفتن به دانشگاه استفاده میکنند. این درک نادرست بر اساس نمادهایی از رنگ پوست پایهریزی شده است که مردم با تماشای فعالیتهای ورزشی درآمدزای حرفهای در تلویزیون میبینند.
البته بسیاری از سیاهپوستان جوان و تعدادی از زنان سیاهپوست از بورسیهی ورزشی استفاده میکنند. این مشکلی را ایجاد نمیکند، بلکه مشکل در این است که دانشگاهها بر اساس باور نژادپرستانه سرمایهگذاری شدهاند که بر اساس آن، سیاهپوستان میتوانند از فعالیتهای ورزشی برای بهبود و اصلاح زندگی خود استفاده کنند، در حالی که در همان زمان، آنها برای به کارگیری و استفاده از دانشآموزان سیاهپوست و تغییر روابط نژادی در دانشگاه منابع کافی را اختصاص نمیدهند.
در ضمن بسیاری از ورزشکاران سیاهپوست احساس میکنند که در دانشگاه از دیگران به جایی که چندین دانشجو، استاد و مدیر سیاهپوست وجود دارد، طرد شدهاند.
این گوشهگیری با عوامل بسیاری نظیر موارد زیر تشدید میشود:
1. الگوهای رفتاری نژادی و ورزشی که بعضی از افراد در دانشگاه استفاده میکنند.
2. مدت زمانی که ورزشکار باید به فعالیتهای ورزشی خود اختصاص دهد.
3. موانع مزاحم در ارتباط شبکهی دانشگاهی ورزشکاران سیاهپوست با دانشآموزان دیگر.
4. نبود فعالیتهای دانشگاهی مرتبط با انتظارها و تجربههای دانشجویان سیاه پوست.
5. نبود اعتماد به نفس اجتماعی در بین سیاهپوستان ورزشکاری که زندگی دانشگاهی را نامربوط با تجربههای خود مییابند.
6. اختلاف فرهنگی بین ورزشکاران سیاهپوست و دانشجویان دیگر.
7. حس حسادت در بین دانشجویان سفیدپوستی که به طور اشتباه نتیجهگیری میکنند که همهی ورزشکاران سیاهپوست آن فرصتها را به راحتی به دست آوردهاند و برایش زحمتی نکشیدهاند.
کنارهگیری وقتی شدت مییابد که ورزشکاران از پسزمینههای طبقهی کارگری و کمدرآمد و دانشجویان سفیدپوست از پسزمینههای درآمدی متوسط تا بالاتر وارد دانشگاه شده باشند. این موضوع باعث ترکیبی از اختلافات قومی و اجتماعی اقتصادی میشود که مشکلاتی را نیز در پی دارد، مگر این که مدیر، استاد و کارمندان حرفهای تلاش کنند تا درک و ارتباطی را بین دانشجویان و دانشآموزان ترویج کنند که پسزمینههای متفاوتی دارند. ایجاد برنامههای حمایت دانشگاهی خاص و مورد توجه قرار دادن ورزشکاران و بردن آنها به محلهایی که بتوانند با ورزشکاران دیگر در فعالیتهای ورزشی خود ارتباط برقرار کنند، ممکن است این مشکلات را تیره و تار سازند و از دید محو کنند.
هرچند بیشتر تحقیقات توجه خود را به سیاهپوستان مرد معطوف کرده است، اما زنان سیاهپوست با موقعیتهای مشابهی در مؤسسههای سفیدپوست رو به رو میشوند. البته زنان سیاهپوست نیز با نابرابری جنسیتی سر و کار دارند. بنابراین آنها با چالش دوگانهای از نژادگرایی و جنسیتگرایی رو به رو هستند. آنها نه تنها با کمبود حضور سیاهپوستان در موقعیتهای قدرت و متصدی امور در مدارس و بخشهای ورزشی خود رو به رو هستند، بلکه مشاهده میکنند که در این موقعیتها حتی تعداد زنان رنگین پوست نیز بسیار کم است. ما به مدلهای روشنتری از فرهنگ دانشگاهی نیاز داریم که در آن دانشآموزان، کارمندان و استادان و مدیران، اختلافات فرهنگی را تحسین میکنند و از آنها به عنوان بستری برای گسترش دانش و درک خود از جهان متنوعی بهره میبرند که در آن زندگی میکنند. از آنجا که زنان سیاهپوست به آرامی با چالشهای متفاوتی رو به رو میشوند که مردان سیاهپوست در جامعهی ایالات متحده با آن رو به رو شدهاند و چون اغلب به طور متفاوتی از ورزشکاران مرد تعریف میشوند، زنان ورزشکار سیاهپوست تجربههای نسبتاً متفاوتتری از ورزشکاران مرد سیاهپوست خواهند داشت. این اختلافات به گونهای کمرنگ دیده میشود و انجام تحقیقات بیشتر در این باره لازم است. موضوع دیگری که زنان سیاهپوست با آن رو به رو میشوند، این است که جدای از بسکتبال و دومیدانی، کمتر از 3 درصد زنانی که بورسیهی تحصیلی را در همهی رشتههای ورزشی بانوان Dicision l دریافت میکنند، سیاهپوست هستند و 73 درصد ورزشکاران زن سیاهپوست در بسکتبال و دومیدانی چنین بورسیههایی را به دست نمیآورند.
از آنجا که فوتبال، گلف و لاکراس در تلاش برای پذیرفتن از Title lx گسترش یافتهاند، زنان سیاهپوست به ندرت از آنها استفاده کردهاند. در این فعالیتهای ورزشی بیشتر سفیدپوست شرکت میکنند و در فهرست آنها بیشتر نام سفیدپوستان به چشم میخورد. مشکل اینجاست که دختران سیاهپوست فرصت ندارند این فعالیتهای ورزشی بسیاری حرفهای را در محلهایی بازی کنند که در آن میتوانند مهارتهای سطح بالاتری از خود را توسعه دهند. وقتی زنان سیاهپوست این فعالیتهای ورزشی را انجام میدهند، اغلب به این نتیجه میرسند که از لحاظ اجتماعی با دیگران فرق دارند و گوشهگیری میکنند. تینا اسلوان گرین، از جامعهی زنان سیاهپوست در بنیاد Sport foundation به این نتیجه رسید که Title lX فقط برای زنان سفیدپوست است و وقتی بیشتر سفیدپوستان دربارهی گسترش فرصتهای ورزشی برای دختران و بانوان خود فکر میکنند، زنان سیاهپوست در آن اولویت ندارند. این موضوعها بسیار جدی هستند، اما بیشتری افراد از آنها چشمپوشی کردهاند.
ما به مدلهای روشنتری از فرهنگ دانشگاهی نیاز داریم که در آن دانشآموزان، کارمندان و استادان و مدیران، اختلافات فرهنگی را تحسین میکنند و از آنها به عنوان بستری برای گسترش دانش و درک خود از جهان متنوعی بهره میبرند که در آن زندگی میکنند. این موضوع باید یکی از اصول سازماندهی اصلی همهی دانشگاههای امروزی باشد. وقتی دانشگاهها تصویری از ورزشکاران سیاهپوست را که از لحاظ عقلانی مستعد هستند، به جهان معرفی میکنند، نژادپرستی به طور عمدی یا غیرعمدی زنده و جاوید میشود. دانشگاهها باید به مردان و زنان سیاهپوست پیغام بدهند که آنها در ابتدا به خاطر مهارتهای عقلانی به خدمت گرفته خواهند شد.
پیغام مردان و زنان سفیدپوست باید این باشد که دانشگاه محلی است که در آن افرادی از پسزمینههای گوناگون از تفاوتهای خود برای ایجاد بستری گسترده به منظور یادگیری تجربههای یکدیگر استفاده میکنند. فعالیتهای ورزشی میتواند بخشی از این روند و جریان کار باشد، اما این موضوع تنها وقتی تحقق مییابد که دانشجویان سیاهپوست همان درصدی از دانشجویان را تشکیل دهند که در بخش ورزش مشغول به کار میشوند.
منبع مقاله :
یزدانی، مجتبی؛ (1395)، ورزش و مدیریت جهادی، تهران: تیسا، چاپ اول
دادههای NCAA در 2002 نشان دادند که هرچند سیاهپوستان 10 درصد از جمعیت دانشآموزان در دانشگاههای Dicision l را تشکیل میدادند، اما 21 درصد از ورزشکاران، 46 درصد بازیکنان فوتبال و 55 درصد بازیکنان مرد و 34 درصد بازیکنان زن، سیاهپوست بودند. حدود 82 درصد بازیکنان سیاهپوست مرد در دو ورزش فوتبال و بسکتبال بازی میکردند، تنها دو ورزشی که پولساز بودند؛ یعنی در بعضی از برنامهها، سیاهپوستها با میزان فارغالتحصیلی پایین، درآمدهایی دارند که میتوانند بودجهی برنامهها و بورسیهی مردان سفیدپوست و ورزشکاران زنی را فراهم کنند که در فعالیتهای ورزشی دیگر به کار مشغولاند و حقوق پرداختی به مربیان آنها تقریباً همهی بودجهی فعالیتهای ورزشی سفیدپوستان را شامل میشود. ورزشکاران با اشتیاق از این موضوع اطلاع دارند و وقتی سفیدپوستان آنها را متهم میکنند که این مبالغ را خیلی آسان به دست میآورند، واکنش تندی نشان نمیدهند.
آیا ورزشکاران سیاهپوست احساس میکنند که باید به خاطر سهمشان در پیروزی یا برد تیمها، با امتیازات اجتماعی خاص مورد توجه قرار گیرند؟ آیا این موضوع باعث ایجاد تنش در دانشگاه و به خبری از مشکلات رفتاری بین ورزشکاران سیاهپوست مربوط نمیشود؟ هیچ اطلاعاتی در این باره وجود ندارد، اما پرسشهای تحقیقاتی مهمی به چشم میآیند. مشکل در این است که دانشگاهها بر اساس باور نژادپرستانه سرمایهگذاری شدهاند که بر اساس آن، سیاهپوستان میتوانند از فعالیتهای ورزشی برای بهبود و اصلاح زندگی خود استفاده کنند، در حالی که در همان زمان، آنها برای به کارگیری و استفاده از دانشآموزان سیاهپوست و تغییر روابط نژادی در دانشگاه منابع کافی را اختصاص نمیدهند. همچنین 10 درصد از همهی دانشجویان سیاهپوست مرد در دانشگاههای Dicision l ورزشکار هستند (نسبت 1 به 10). دربارهی دانشآموزان و دانشجویان مرد سفیدپوست بیش از 2 درصد (نسبت 1 به 44) دربارهی دانشجویان زن سیاه پوست کمی بیش از 2درصد (نسبت 1 به 43) و کمی زیر 2 درصد دربارهی دانشجویان زن سفیدپوست (نسبت 1 به 52) است. تقریباً 16700 ورزشکار سیاهپوست، سال اولی یا سال دومی هستند و در طول سال 2002 شکلی از کمک ورزشی در دانشگاههای Dicision l را دریافت میکردند.
من تخمین میزنم که حدود 13000 نفر از آنها آنچه را بورسیه کامل نامیده میشود، دریافت میکنند. این آمار حدود 1 به 2308 سیاهپوست بین هجده تا بیست ساله در جمعیت ایالات متحده را تشکیل میدهند. به عبارت دیگر، 99/6 درصداز سیاهپوستان دانشگاهی کمک ورزشی را دریافت نمیکنند. البته تصور بسیاری از افراد آن است که مردان سیاهپوست ورزشکاران فوقالعادهای هستند که از مهارتهای جسمانی خود برای رفتن به دانشگاه استفاده میکنند. این درک نادرست بر اساس نمادهایی از رنگ پوست پایهریزی شده است که مردم با تماشای فعالیتهای ورزشی درآمدزای حرفهای در تلویزیون میبینند.
البته بسیاری از سیاهپوستان جوان و تعدادی از زنان سیاهپوست از بورسیهی ورزشی استفاده میکنند. این مشکلی را ایجاد نمیکند، بلکه مشکل در این است که دانشگاهها بر اساس باور نژادپرستانه سرمایهگذاری شدهاند که بر اساس آن، سیاهپوستان میتوانند از فعالیتهای ورزشی برای بهبود و اصلاح زندگی خود استفاده کنند، در حالی که در همان زمان، آنها برای به کارگیری و استفاده از دانشآموزان سیاهپوست و تغییر روابط نژادی در دانشگاه منابع کافی را اختصاص نمیدهند.
در ضمن بسیاری از ورزشکاران سیاهپوست احساس میکنند که در دانشگاه از دیگران به جایی که چندین دانشجو، استاد و مدیر سیاهپوست وجود دارد، طرد شدهاند.
این گوشهگیری با عوامل بسیاری نظیر موارد زیر تشدید میشود:
1. الگوهای رفتاری نژادی و ورزشی که بعضی از افراد در دانشگاه استفاده میکنند.
2. مدت زمانی که ورزشکار باید به فعالیتهای ورزشی خود اختصاص دهد.
3. موانع مزاحم در ارتباط شبکهی دانشگاهی ورزشکاران سیاهپوست با دانشآموزان دیگر.
4. نبود فعالیتهای دانشگاهی مرتبط با انتظارها و تجربههای دانشجویان سیاه پوست.
5. نبود اعتماد به نفس اجتماعی در بین سیاهپوستان ورزشکاری که زندگی دانشگاهی را نامربوط با تجربههای خود مییابند.
6. اختلاف فرهنگی بین ورزشکاران سیاهپوست و دانشجویان دیگر.
7. حس حسادت در بین دانشجویان سفیدپوستی که به طور اشتباه نتیجهگیری میکنند که همهی ورزشکاران سیاهپوست آن فرصتها را به راحتی به دست آوردهاند و برایش زحمتی نکشیدهاند.
کنارهگیری وقتی شدت مییابد که ورزشکاران از پسزمینههای طبقهی کارگری و کمدرآمد و دانشجویان سفیدپوست از پسزمینههای درآمدی متوسط تا بالاتر وارد دانشگاه شده باشند. این موضوع باعث ترکیبی از اختلافات قومی و اجتماعی اقتصادی میشود که مشکلاتی را نیز در پی دارد، مگر این که مدیر، استاد و کارمندان حرفهای تلاش کنند تا درک و ارتباطی را بین دانشجویان و دانشآموزان ترویج کنند که پسزمینههای متفاوتی دارند. ایجاد برنامههای حمایت دانشگاهی خاص و مورد توجه قرار دادن ورزشکاران و بردن آنها به محلهایی که بتوانند با ورزشکاران دیگر در فعالیتهای ورزشی خود ارتباط برقرار کنند، ممکن است این مشکلات را تیره و تار سازند و از دید محو کنند.
هرچند بیشتر تحقیقات توجه خود را به سیاهپوستان مرد معطوف کرده است، اما زنان سیاهپوست با موقعیتهای مشابهی در مؤسسههای سفیدپوست رو به رو میشوند. البته زنان سیاهپوست نیز با نابرابری جنسیتی سر و کار دارند. بنابراین آنها با چالش دوگانهای از نژادگرایی و جنسیتگرایی رو به رو هستند. آنها نه تنها با کمبود حضور سیاهپوستان در موقعیتهای قدرت و متصدی امور در مدارس و بخشهای ورزشی خود رو به رو هستند، بلکه مشاهده میکنند که در این موقعیتها حتی تعداد زنان رنگین پوست نیز بسیار کم است. ما به مدلهای روشنتری از فرهنگ دانشگاهی نیاز داریم که در آن دانشآموزان، کارمندان و استادان و مدیران، اختلافات فرهنگی را تحسین میکنند و از آنها به عنوان بستری برای گسترش دانش و درک خود از جهان متنوعی بهره میبرند که در آن زندگی میکنند. از آنجا که زنان سیاهپوست به آرامی با چالشهای متفاوتی رو به رو میشوند که مردان سیاهپوست در جامعهی ایالات متحده با آن رو به رو شدهاند و چون اغلب به طور متفاوتی از ورزشکاران مرد تعریف میشوند، زنان ورزشکار سیاهپوست تجربههای نسبتاً متفاوتتری از ورزشکاران مرد سیاهپوست خواهند داشت. این اختلافات به گونهای کمرنگ دیده میشود و انجام تحقیقات بیشتر در این باره لازم است. موضوع دیگری که زنان سیاهپوست با آن رو به رو میشوند، این است که جدای از بسکتبال و دومیدانی، کمتر از 3 درصد زنانی که بورسیهی تحصیلی را در همهی رشتههای ورزشی بانوان Dicision l دریافت میکنند، سیاهپوست هستند و 73 درصد ورزشکاران زن سیاهپوست در بسکتبال و دومیدانی چنین بورسیههایی را به دست نمیآورند.
از آنجا که فوتبال، گلف و لاکراس در تلاش برای پذیرفتن از Title lx گسترش یافتهاند، زنان سیاهپوست به ندرت از آنها استفاده کردهاند. در این فعالیتهای ورزشی بیشتر سفیدپوست شرکت میکنند و در فهرست آنها بیشتر نام سفیدپوستان به چشم میخورد. مشکل اینجاست که دختران سیاهپوست فرصت ندارند این فعالیتهای ورزشی بسیاری حرفهای را در محلهایی بازی کنند که در آن میتوانند مهارتهای سطح بالاتری از خود را توسعه دهند. وقتی زنان سیاهپوست این فعالیتهای ورزشی را انجام میدهند، اغلب به این نتیجه میرسند که از لحاظ اجتماعی با دیگران فرق دارند و گوشهگیری میکنند. تینا اسلوان گرین، از جامعهی زنان سیاهپوست در بنیاد Sport foundation به این نتیجه رسید که Title lX فقط برای زنان سفیدپوست است و وقتی بیشتر سفیدپوستان دربارهی گسترش فرصتهای ورزشی برای دختران و بانوان خود فکر میکنند، زنان سیاهپوست در آن اولویت ندارند. این موضوعها بسیار جدی هستند، اما بیشتری افراد از آنها چشمپوشی کردهاند.
توصیهی پیشنهادهایی برای اصلاح و تغییر:
دانشگاهها باید در استخدام و حمایت از دانشجویان، مربیان و استادان اقلیتی جدیتر باشند، منصفانه نیست که ورزشکاران سیاهپوست و اقلیتهای دیگر را به دانشگاهی بیاوریم که در آن از حمایت اجتماعی کمتری برخوردار میشوند و کمتر مورد توجه قرار میگیرند. همچنین دانشآموزان سفیدپوست و استادان باید آگاه باشند که همهی سیاهپوستان ورزش نمیکنند یا حتی به انجام فعالیتهای وزشی علاقهای ندارند اگر دانشگاهها تلاشهای متمرکزتری را برای هماهنگساختن تنوع نژادی و فرهنگی با تمام حوزههای زندگی دانشگاهی انجام دهند، به کارگیری ورزشکاران سیاهپوست به عنوان بخشی از مجموعه اولویتهای منحرف شده تعریف نخواهند شد.ما به مدلهای روشنتری از فرهنگ دانشگاهی نیاز داریم که در آن دانشآموزان، کارمندان و استادان و مدیران، اختلافات فرهنگی را تحسین میکنند و از آنها به عنوان بستری برای گسترش دانش و درک خود از جهان متنوعی بهره میبرند که در آن زندگی میکنند. این موضوع باید یکی از اصول سازماندهی اصلی همهی دانشگاههای امروزی باشد. وقتی دانشگاهها تصویری از ورزشکاران سیاهپوست را که از لحاظ عقلانی مستعد هستند، به جهان معرفی میکنند، نژادپرستی به طور عمدی یا غیرعمدی زنده و جاوید میشود. دانشگاهها باید به مردان و زنان سیاهپوست پیغام بدهند که آنها در ابتدا به خاطر مهارتهای عقلانی به خدمت گرفته خواهند شد.
پیغام مردان و زنان سفیدپوست باید این باشد که دانشگاه محلی است که در آن افرادی از پسزمینههای گوناگون از تفاوتهای خود برای ایجاد بستری گسترده به منظور یادگیری تجربههای یکدیگر استفاده میکنند. فعالیتهای ورزشی میتواند بخشی از این روند و جریان کار باشد، اما این موضوع تنها وقتی تحقق مییابد که دانشجویان سیاهپوست همان درصدی از دانشجویان را تشکیل دهند که در بخش ورزش مشغول به کار میشوند.
منبع مقاله :
یزدانی، مجتبی؛ (1395)، ورزش و مدیریت جهادی، تهران: تیسا، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}